Menu

A+ A A-

نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست


نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
بخاشاکم شرار افتادہ باد صبحدم تیز است
ندارد عشق سامانی ولیکن تیشہ ئی دارد
خراشد سینہ
ٔ کہسار و پاک از خون پرویز است
مرا در دل خلید این نکتہ از مرد ادا دانی
ز معشوقان نگہ کاری تر از حرف دلاویز است
بہ بالینم بیا ، یکدم نشین ، کز درد مہجوری
تہی پیمانہ بزم ترا پیمانہ لبریز است
بہ بستان جلوہ دادم آتش داغ جدائی را
نسیمش تیز تر می سازد و شبنم غلط ریز است
اشارتہای پنہان خانمان برہم زند لیکن
مرا آن غمزہ می باید کہ بیباک است و خونریز است
نشیمن ہر دو را در آب و گل لیکن چہ رازست این
خرد را صحبت گل خوشتر آید دل کم آمیز است
مرا بنگر کہ در ہندوستان دیگر نمی بینی
برہمن زادہ ئی رمز آشنای روم و تبریز است

IIS Logo

Dervish Designs Online

IQBAL DEMYSTIFIED - Andriod and iOS